مـمنـــوع


(شراب) خواستم گفت : ممنوع است.
 

(آغوش) خواستم گفت: ممنوع است.
 

(بوسه) خواستم گفت: ممنوع است.
 

(نگاه) خواستم گفت: ممنوع است. 


(نفس) خواستم گفت: ممنوع است.
.
.
.
حالا پس از آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه 

  

  با یک بطری پر از ((گلاب)) آمده بر سر خاکم و سنگ سرد  

 

مزارم را به ((آغوش)) می کشد با هر چه ((بوسه)) و چه  

  

ناسزاوار عکسی را که بر مزارم یادگار مانده را ((نگاه)) میکند  

 

و در حسرت ((نفس)) های از دست رفته به آرامی اشک   

میریزد  


بر من نظر کن   

 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
علی دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 http://mahomahtab.com

خیلی قشنگه این کلماتو از کجا میاری کلک

daniyal سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 21:33 http://msahand.loxblog.com

سلام دوست خوب من


.. ماهی ها چقدر اشتباه میکنند !
قلاب علامت کدامین سوال است که بدان پاسخ میدهند ؟
ازمون زندگیه ما پر از قلاب هاییست که وقتی اسیر طعمه اش میشویم تازه میفهمیم ماهیها بی تقصیرند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد