فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی، یا دریای بیکران، زلال که باشی،
آسمان در توپیداست.
پرسیدم...، چطور، بهتر زندگی کنم
با کمی مکث جواب داد:
گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر
با اعتماد، زمان حالت را بگذران و بدون ترس
برای آینده آماده شو
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشهای انداز
شکهایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
زندگی شگفت انگیز است
در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی.
همان بیت اول رگم را زدم
چه ترسی از این کارها داشتم
دلم پا نمی داد اما زدم
دو سه قطره که روی کاغذ چکید
تو را توی خون دیدم وجا زدم
و خون بیشتر شد تو جاری شدی
لب کاغذم را کمی تا زدم
ولی ریختی روی گل های فرش
به این بخت کم رنگ تیپا زدم
حضور تو از خون من محو شد
ومن باز در عشق درجا زدم
وآنقدر مشتاق مردن شدم
که حتی خودم را به حاشا زدم
نگاهی به تیغ ونگاهی به رگ
دلم را دوباره به دریا زدم
به نظر شما مفهوم این فرمول چیست؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شاید فرمول عشق همین باشد!